ساعات کاری کتابخانه در نیمه دوم سال 1401 : 13  الی 19

 ماه آخر سال هست و من هم به عنوان کتابدار کتابخانه بایستی پیگیری کتابهای تاخیری باشم.طبق وظیفه و طی لیست پرینت گرفته شده از سامانه کتابخانه ،متوجه لیست تاخیرات شدم .باور کنید شوکه شدم.یک کتابخانه کوچک و اعضای کم .چطور این همه تاخیرات داشته باشد.

البته چون چند کتاب  روانشناسی رو خوندم مثلا کتاب زندانیان باور : راهنمای کاربردی تغییر باور اثر متیو مکی رو خوندم  و فهمیدم که باورم همیشه باید مثبت باشه( ا ین کتاب در کتابخانه موجوداست و می تواند برای همه گروه سنی مفید باشد.ارزش یک بار خواندن را دارد) این تاخیرات را ناشی از عدم پیگیری خودم دانستم و با خودم گفتم شاید من بهشون نگفتم که تاریخ برگشت کتابها چه تاریخی است تا بندگان خدا نسبت به تحویل کتابها اقدام نمایند.

خب با همین دید مثبت برای بار اول به همه آنها از طریق سامانه پیامکی کتابخانه به شماره  500029222519 ارسال کردم با این مضمون" عضو گرامی به علت آمارگیری پایان سال،خواهشمند است نسبت به تحویل کتاب تاخیری خود اقدام فرمایید" از حسن همکاری متشکرم"

منتظر ماندم تا با این  اقدام حداقل نصف کتابها برگشت داده شود.

از 80 مورد در مرحله اول 2 نفر اقدام به برگشت کتابهای خود نمودند.که بجاست از

سرکارخانم زهره الله آبادی و آقای عباس حکم آبادی فرزند یحیی

کمال تشکر را داشته باشم.

برای بار دوم تصمیم به زنگ زدن نمودم حال هزینه تلفن به کنار ولی وقت تلف کردن بود چرا که بعد از تماس بیشتراز خود افراد با اپراتورها جواب شنیدم

ایرانسل- همراه اول .و ...

*مشترک مورد نظر دردسترس نیست.

*شماره های دریافتی مخاطب مسدود می باشد

* شماره مورد نظر خاموش می باشد

بگذریم از اون افرادی که موفق شدم تماس بگیرم یا شماره پدرشان بود که یا اصلا ازوجود کتابخانه مطلع نبودند ویا بسیاری در زمینهای کشاورزی و آبیاری و بعضا در آنطرف کوههای پایین حکم آباد مشغول شغل شریف چوپانی بودند .و به طور صد در صد تا به منزل برسند فراموش می کنند به فرزند خود تعهد در هرکاری یا عدم خیانت درامانت را بیاموزند.

اندک کسانی که خودشان بودند صحبت کردم به تعداد 5 نفر  کتابهای خود را از طریق دوستان و یا آشنایان به کتابخانه فرستاند.بگذریم دوباره تصمیم گرفتم پیامک ارسال کنم واین کار را انجام دادم ولی باز هم تاثیری نداشت.واقعا کلافه شده بودم دیگه.

ولی از قضا که بسیار نسبت به کتابها تعهد دارم در یک مورد تصمیم گرفتم به منزل شخصی یکی از اعضای پسر که بسیار به اصطلاح مظلوم و ساده و عضو فعال بسیج هم بود رفتم و مادر گرامی شان در را باز کردند خودم را معرفی کردم و درخواستم را گفتم و کمی توضیح که نباید نسبت به کتاب اینقدر بی تفاوت باشیم.که نیم ساعت بعد کتابها را از طریق یکی از دوستان خود به کتابخانه فرستاد.

من مانده ام که این افراد بی انضباط  چگونه می توانند زندگی سالمی داشته باشند در صورتی که اصل انسان بودن به نظم آن می باشد.

آیا حتما باید به منزل مراجعه کنم .چرا باید حتما چندبار از هزینه خود شما ها چند بار زنگ و چند بار پیامک بزنم بعد کتاب را تحویل دهید.

مگر نه این است که دین ما اسلام است و چقدر به بحث  امانت تاکید شده است.

چرا من به عنوان کتابدار بیشتر وقتم به جای ثبت کتاب های جدید و مشاوره به مراجعه کنندگان باید درگیر جمع آوری کتاب کتابخانه باشم .

آیا بهتر نیست با به موقع آوردن کتابها به یکدیگر کمک نماییم.

امیدوارم در سال جدید دیگر شاهد چنین بی نظمی هایی نباشیم.