کتابخانه مسروری حکم آباد
بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
طراح قالب



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:یادی ازحسین پناهی,پناهی,حسین پناهی,شعر پناهی,کتابخانه مسروری,, ] [ 9:17 ] [ حسین ملکوتی اصل ]

راز موفقیت از زبان سقراط!

 مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست.  سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم."

صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند.  جوان با او به راه افتاد.

به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.  جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.


مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.

سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟"  گفت، "هوا."سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد.


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:موفقیت,سقراط,راز موفقیت,کتابخانه مسروری, ] [ 9:16 ] [ حسین ملکوتی اصل ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:فقر,درد,یتیمان,نداری,کتابخانه مسروری,, ] [ 9:14 ] [ حسین ملکوتی اصل ]


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:فقیری,فرزند,عشق به فرزند,پابرهنه,کتابخانه عطاملک جوینی,, ] [ 9:12 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
  این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
مامورین چون این سخن را به شاه رساندند  شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.

برچسب‌ها:

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دوم ، گ
گریان ازین بیداد
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود
تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خکستر
وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد ”

مهدی اخوان ثالث


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:آتش,مهدی اخوان ثالث,کتابخانه مسروری,آتش سوزی,, ] [ 10:45 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
درباره وبلاگ

سال تاسیس:1392------------------------------- تعداد کتاب:5500 نسخه-------------------------- تعداد عضو:400 نفر-------------------------------- ساعات کار:8الی13/30 و 17 الی 19----------- شماره تماس:42543479------------------------- نمابر:45243478---------------------------------------------------------- امکانات----------------------- 1- بخش نشریات------------------------------------ 2- دسترسی به پایگاه نمایه مشتمل بر میلیونها مقاله جهت استفاده دانشجویان و محققان--------------------- 3-متصل به نرم افزار کتابخانه ای تحت وب سامان(با عضویت در کتابخانه از تمامی کتابخانه های سراسر کشور استفاده نمایید)------------------------------- 4- کافی نت (اینترنت پرسرعت ) با تخفیف ویژه اعضا 5-بخش مجزای کودک و نوجوان با انواع سرگرمی ها 6- سالن مطالعه برای برادران و خواهران با ظرفیت 300 نفر
نويسندگان
لینک دوستان



برای آگاهی از تازه های کتاب کلیک کنید

 سخنان ویزه

 
 

جریان فکری شهید مطهری

در زمان حیات آن شهید، کسانى
که او را مى‌شناختند، زیاد نبودند
و کسانى که به عمق برجستگى
و نورانیت فکرى او آشنا بودند،
بازهم کمتر بودند؛ اما امروز در
محیط ذهنى انقلاب،
جریان فکرىشهید مطهرى،
جریان ممتازى است.
این کتابها و مباحث و گفتارهایى
که آن عالم دلسوز و مؤید من
عند الله، به آن‌ها پرداخته است
چه مباحث اجتماعى، چه
مباحث فکرى، چه مباحث عمومى
و چه مباحث فلسفى خاص یکایک
آن‌ها، براى جامعه لازم و حیاتى
است. البته از این کتابها، همه
نمى‌توانند استفاده کنند سطح
خاصى دارد اما مى‌شود کارى کرد
که از این مطالب، همه‌ى جامعه و
جوانان ما استفاده کنند.|


 سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى
از معلمان و مسئولان امور فرهنگى
کشور و جمعى از کارگران، به
مناسبت روز معلم و روز جهانى
کارگر۱۲/ ۰۲/ ۱۳۶۹

 ------------------------------

باید پدران و مادران ، بچه ها را
از اول با کتاب محشور و مأنوس
بکنند. حتی باید بچه های کوچک
با کتاب انس پیدا کنند.
بچه هایمان را هم از
اول کودکی عادت بدهیم که
کتاب بخوانند؛
مثلاً وقتی می خواهند بخوابند،
کتاب بخوانند و بخوابند.
وقتی که ایام روز فراغتی هست،
یا مثلاً روز جمعه ای که بازی
می کنند، بخشی از آن را
حتماً برای کتاب قرار بدهند.
در تابستان ها که بچه ها
و جوانان تعطیل هستند،
حتماً کتاب بخوانند؛
کتاب هایی را معین کنند،
بخوانند و تمام کنند.

  

پرداخت آنلاین

برای کمک به انجمن خیرین کتابخانه ساز استان خراسان رضوی روی تصویر زیر کلیک کنید

 

شماره حساب : 47979797/02 بانک ملت

 

 

مدیریت

 

 

نهاد

 

 

اداره

 

 

 

اتوماسيون اينترانت

 

اتوماسيون اينترنت

 

سامانه آمار

 

کتابخوانان

 

 

کتاب من

 

 

 ايميل

 

كتابخانه ديجيتال

 

خیرین

 

اطلس

 

 

 

ايران نمايه