مارکز از مادربزرگش داستانهای مردمی، سحر و جادو را آموخت. او برای مارکز خردسال با زبانی بسیار خشک و جدی قصههایی در مورد اجداد مرده خانواده، ارواح و اجنه تعریف میکرد. مارکز بعدها برای نوشتن مهمترین کتاب خود از همین داستانها الهام گرفت.
گارسیا مارکز که بهشدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی بود، اولین کتاب خود را در 23سالگی منتشر کرد
تمام نسخه های چاپ اول «صد سال تنهایی» به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در 30 سالی که از اولین چاپ این کتاب گذشت بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از 30 زبان ترجمه شده است.
او پس از نوشتن مقالهای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیرداستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال 1986 نوشت، حکومت دیکتاتوری ژنرال پینوشه 15 هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند.
گارسیا مارکز بهدلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه گروه کثیری از روشنفکران و نویسندگان بهمرور به یک رژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحثهای تندی شد که یکی از نمونههای برجسته آن مجادلهاش با سوزان سونتاگ، نویسنده معروف آمریکایی بود.
بهخاطر دفاعش از حکومت کوبا او مدتی حق ورود به آمریکا را نداشت. دولت آمریکا بعدها در این تصمیم خود تجدید نظر کرد و مارکز بارها برای معالجه سرطان غدد لنفاوی به کالیفرنیا سفر کرد.
مضامین اخلاقی و ضدخانواده مارکز به خصوص در سالهای اخیر با انتقاداتی مواجه شده بود.
دو سال پیش، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج میبرد و دیگر نمینویسد. او گفته بود برادرش گاهی به او زنگ میزند و سؤالهای بدیهی میپرسد. او گفت: "گابو (نام خودمانی گابریل) مشکل حافظه دارد؛ گاهی گریه میکنم چون فکر میکنم که دارم از دستش میدهم".
او را بیش از سایر آثارش بهخاطر رمان «صد سال تنهایی» چاپ 1967 میشناسند عشق سالهای وبا، گزارش یک مرگ و ژنرال در هزارتوی خود از دیگر آثار گابریل گارسیا مارکز است.