کتابخانه مسروری حکم آباد
بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
طراح قالب


 از خیاطی پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟

گفت دوختن پارگی های روح و دل با نخ توجه 


از ماهیگیری پرسیدند زندگی یعنی چه ؟

گفت انداختن قلاب حقیقت جویی در قعر اقیانوس علم و دانایی 

از باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟

گفت کاشتن بذر عشق در زمین دل ها زیر نور ایمان 


ازباستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه؟

گفت کاویدن جانها برای استخراج گوهرهای درون 

از آینه فروش پرسیدند زندگی یعنی چه ؟

زدودن غبار از آینه دل با شیشه پاک کن توکل


از میوه فروش پرسیدن زندگی یعنی چه ؟

دست چین کردن خوبیها در صندوقچه قلب

از معماری پرسیدن زندگی یعنی چه ؟

گفت ساختن پلکانهای موفقیت در خانه فکر 


از گور کنی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟

حفر گودالهایی برای چالکردن همه چیزهایی که تاریخ مصرفشان گذشته است 

از نقاشی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟

گفت به تصویر کشیدن زیباییها با بزرگنمایی در نگاه آدمها 


از آهنگ ساز پرسیدند :زندگی یعنی چه ؟

گفت به تصنیف در آوردن سمفونی عشق در روح و جان آدمها.



حال به نظر شما زندگی یعنی چه؟

 

برگرفته از وبلاگ کتابخانه دین و دانشhttp://din-danesh-library.mihanblog.com/


برچسب‌ها:

 امروز بعد از چند روز تعطیل دوباره اومدم کتابخانه.دلم واقعا تنگ شده بود.بدجور بهش عادت کردم.

تو این چند روز اتفاقات خوشایندی برام افتاد.حس عجیبی پیدا کردم.

علتش هم خیلی ساده است..

چون  یکی از افرادی که سالهای نه چندان دور حدود 10سال پیش  با هم دوست بودیم و بهترین دوست دوران زندگی ام بود و دیگه ازش خبری  نداشتم و تو فضای مجازی پیدا کردم وچند ساعت به گپ و صحبت مشغول بودیم. چه دنیای آشنای دلنشینی بود.چقدر خوبه بعضی مواقع به گذشته برگشت.باور نمی کنید.تلخی ها و خوشی های اون سالها همش یادمون بود.و از تعریف کردن ،بعضی مواقع دلخور میشدیم و بعضی مواقع لذت می بردیم.

ولی وقتی الان از مشکلاتش گفت واقعا ناراحت شدم.خیلی فکر کردم .

اینکه یک انسان تا کی  باید تاوان اشتباهات بده.

اینکه بعضی مواقع انسان تنهاست و بهترین دوستش هم کاری براش نمیتونه بکنه.

 اینکه چقدر از هم دورشدیم و از حال هم بی خبر شدیم.

خیلی حرف برای گفتن داشتیم و خیلی چیزا هم گفتیم ولی باید خداحافظی می کردیم.بدون اینکه بتونم بهش کمکی کرده باشم.

این شعر زیبا رو از سهراب سپهری  تقدیم می کنم به دوست خوبم:

**********************************************

شب آرامی بود
 
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:
با خودم می گفتم 
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم


برچسب‌ها:
[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:فضای مجازی,زندگی,مشکلات زندگی,سهراب سپهری,یادداشت های من,, ] [ 9:21 ] [ حسین ملکوتی اصل ]

امروز پس از چند سال دفتر خاطرات دوران  دانشجویی ام را ورق زدم  مطالب جالبی بود خاطرات دوستان برایم زنده شد

.متن زیر به نظرم جالب آمد در پاییز 84 یکی از همکلاسی هایم در دانشگاه یزد به نام س.موسوی  متن را در دفترم نوشته بود.

یاد آن روز بخیر...

 

زندگی

 سیاوش کسرایی

آری

 

 آری

 

زندگی زیباست

 

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست

 

گربیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

 

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

 

Life

By: Siavash Kasraie

Translation: Mohammad Rajabpur

 

Oh, yeah

Oh, yeah

Life is beautiful

Life is an eternally-built fireplace

If lit, you can behold its flame dance from each side

If not, it’s out & its being out is our fault.


برچسب‌ها:
لبخند بزنید، چرا که شما صاحب همه مشکلات دنیا نیستید.

 


خیلی زیاد فکر نکنید، ندانستن پاسخ همه پرسش ها اشکالی ندارد.


زندگی هدف نیست ، زندگی یک روند متحول است که شما قدم به قدم آن را طی می کنید .


و اگر بتوانید این قدم ها و لحظات را شادی آفرین کنید به معنای واقعی ، زندگی کرده اید .


زندگی بالاترین موهبتی است که به شما ارزانی شده است .


از این فرصت قبل از آن که خیلی دیر شود ، استفاده کنید . 

 

 

 


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:زندگی,لبخند,شادی,, ] [ 8:40 ] [ حسین ملکوتی اصل ]

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
سهراب سپهری

اعضای محترم کتاب هنوزدرسفرم(مجموعه نامه ها وسفرنامه ها واشعارسهراب سپهری) را ازکتابخانه شادروان امیرمسروری به امانت بگیرید!!!


برچسب‌ها:
[ جمعه 5 مهر 1392برچسب:شعرزیبا,اشعارزیبا,زندگی,زندگی یعنی چه,سهراب سپهری,, ] [ 18:55 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
درباره وبلاگ

سال تاسیس:1392------------------------------- تعداد کتاب:5500 نسخه-------------------------- تعداد عضو:400 نفر-------------------------------- ساعات کار:8الی13/30 و 17 الی 19----------- شماره تماس:42543479------------------------- نمابر:45243478---------------------------------------------------------- امکانات----------------------- 1- بخش نشریات------------------------------------ 2- دسترسی به پایگاه نمایه مشتمل بر میلیونها مقاله جهت استفاده دانشجویان و محققان--------------------- 3-متصل به نرم افزار کتابخانه ای تحت وب سامان(با عضویت در کتابخانه از تمامی کتابخانه های سراسر کشور استفاده نمایید)------------------------------- 4- کافی نت (اینترنت پرسرعت ) با تخفیف ویژه اعضا 5-بخش مجزای کودک و نوجوان با انواع سرگرمی ها 6- سالن مطالعه برای برادران و خواهران با ظرفیت 300 نفر
نويسندگان
لینک دوستان



برای آگاهی از تازه های کتاب کلیک کنید

 سخنان ویزه

 
 

جریان فکری شهید مطهری

در زمان حیات آن شهید، کسانى
که او را مى‌شناختند، زیاد نبودند
و کسانى که به عمق برجستگى
و نورانیت فکرى او آشنا بودند،
بازهم کمتر بودند؛ اما امروز در
محیط ذهنى انقلاب،
جریان فکرىشهید مطهرى،
جریان ممتازى است.
این کتابها و مباحث و گفتارهایى
که آن عالم دلسوز و مؤید من
عند الله، به آن‌ها پرداخته است
چه مباحث اجتماعى، چه
مباحث فکرى، چه مباحث عمومى
و چه مباحث فلسفى خاص یکایک
آن‌ها، براى جامعه لازم و حیاتى
است. البته از این کتابها، همه
نمى‌توانند استفاده کنند سطح
خاصى دارد اما مى‌شود کارى کرد
که از این مطالب، همه‌ى جامعه و
جوانان ما استفاده کنند.|


 سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى
از معلمان و مسئولان امور فرهنگى
کشور و جمعى از کارگران، به
مناسبت روز معلم و روز جهانى
کارگر۱۲/ ۰۲/ ۱۳۶۹

 ------------------------------

باید پدران و مادران ، بچه ها را
از اول با کتاب محشور و مأنوس
بکنند. حتی باید بچه های کوچک
با کتاب انس پیدا کنند.
بچه هایمان را هم از
اول کودکی عادت بدهیم که
کتاب بخوانند؛
مثلاً وقتی می خواهند بخوابند،
کتاب بخوانند و بخوابند.
وقتی که ایام روز فراغتی هست،
یا مثلاً روز جمعه ای که بازی
می کنند، بخشی از آن را
حتماً برای کتاب قرار بدهند.
در تابستان ها که بچه ها
و جوانان تعطیل هستند،
حتماً کتاب بخوانند؛
کتاب هایی را معین کنند،
بخوانند و تمام کنند.

  

پرداخت آنلاین

برای کمک به انجمن خیرین کتابخانه ساز استان خراسان رضوی روی تصویر زیر کلیک کنید

 

شماره حساب : 47979797/02 بانک ملت

 

 

مدیریت

 

 

نهاد

 

 

اداره

 

 

 

اتوماسيون اينترانت

 

اتوماسيون اينترنت

 

سامانه آمار

 

کتابخوانان

 

 

کتاب من

 

 

 ايميل

 

كتابخانه ديجيتال

 

خیرین

 

اطلس

 

 

 

ايران نمايه