کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
گفتم : خدا آخه این همه سختی ؟ چرا ؟ گفت : * ان مع العسر یسرا *
" قطعا به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/6) گفتم : واقعا ؟ گفت : * فان مع العسر یسرا * " حتما به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/7) گفتم : خوب خسته شدم دیگه ... گفت : * لا تقنطوا من رحمة الله * " از رحمت من نا امید نشو . " (زمر/53) گفتم : انگار منو فراموش کردی ؟ گفت : * فاذ کرونی اذکرکم * " منو یاد کن تا تو رو یاد کنم. " (بقرة/152) گفتم : تا کی باید صبر کرد؟ گفت : * و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبآ * " تو چه می دونی ! شاید موعدش نزدیک باشه " (احزاب/63)
گفتم : تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چکار کنم؟ گفت : *و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله * " کارهایی رو که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خودم حکم کنم. (یونس/109) ناخواسته گفتم : الهی و ربی من لی غیرک گفت : * الیس الله بکاف عبده * " من هم برای تو کافی ام " (زمر/36) گفتم : تو خدایی و صبور ! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچیکه ... یک اشاره کنی تمومه! گفت : *عسی ان تحبوا شیئآ وهو شرّ لکم * " شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه! " (بقرة/216) گفتم : خدایا بعضی ها خیلی طعنه می زنن !! گفتی : * و ذر الّذین اتّخذوا دینهم و لعباً و لهواً و غرّتهمُ الحیاةُ الدّنیا .... * . " رها کن کسانی را که دینشون را به مسخره و بازیچه گرفته ان و زندگی دنیا اون ها را فریب داده " (70/انعام) برچسبها: [ چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:گفتگو با خدا,مناجات,کتابخانه مسروری,کتابخانه حکم آباد,, ] [ 19:43 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
|
|