کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
یاد امام و شهدا دل میبره کربلا… یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا بعضی شبا وقتی بابا ،کنج دلش غوغا میشه ، یا بعضی وقتا دل شب ، وقتی که از خواب پا میشه میره یه گوشه میشینه ، آلبومشو وا می کنه ، خوب می دونم گذشتشو با اونا پیدا میکنه ، با اونا نجوا میکنه درد و دل این روزاشو (با اونا نجوا می کنه۲) یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا (می گم بابا اینا کین که با لباس خاکین ۲) اما هزار تا کهکشون ، سرتاسر هفت آسمون (مونده به زیر پرشون ۲) ………………….. میگه پسرم ، نور دلم، باغ گلم ، همه حاصلم الهی هیچ مسافری ، از رفیقاش جانمونه ، تو هم دعا کن که بابات ، غریب و تنها نمونه بعد امام و شهدا (زیاد تو دنیا نمونه ۲) اینا تو آسمون بدر، ستاره های سحرند به جون تو برای من (عزیز تر از برادرند۲) به کی بگم ، چه جور بگم ، بعضی هاشون تو بیداری ، بعضی هاشون تو رویاها جلوه مولا رو دیدن ، جذبه آقا رو دیدن یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا می گم بابا ، چرا هر وقت پیش شما، میون کل جبهه ها (اسم شلمچه که میاد۲) چه سریه ، چه رازیه ، فوری برافروخته میشین ، مثل شمع سوخته میشین. میگه پسرم ، ای پسرم ، نمک نزن ، بازم به زخم جگرم ، سرتاسر جبهه همش نور تجلی خدا بود به خدا آخر دنیا بود به خدا (کرب و بلا بود به خدا۲) (حضرت زهرای بتول ، با اینکه ما نوکرشیم ۲) ( مادر ما بود به خدا۲) اما میون جبهه ها ، شلمچه بیشتر از همه(گرفته بوی فاطمه ۳) شب حمله ، همهمه بود ، روی لبها زمزمه بود ، کی تو دلا واهمه بود،(دعوا سر، سربند یا فاطمه بود۳) ذکر لبها یا زهرا می شد ( همه گره ها بود وا میشد۲) یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا این رفیقم که می بینی ، میون دار هیئت ها بود ، مسجدی بود ، بی ریا بود ، باصفا بود، با خدا بود، یه شب توی میدون مین ، آخر به آرزوش رسید ، ترکشای خمپاره ها هردوتادستاش و برید این رفیقم که می بینی ، اهل نظر بود به خدا ، مرغ سحر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا یه شب توی میدون مین ، دیدم بی سر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا این رفیقم که می بینی ، انیس و یار و یاورم ، عزیزتر از برادرم ، نور دو چشمون ترم وقت وداع آخرش ، می گفت بگو به مادرم. از خدا خواستم همیشه که برنگرده پیکرم این رفیقم غلامعلی ، نوحه خونه ، روضه خونه ، وقتی دل بابات می گیره شعرای اونو میخونه آخرش ، حاجتم و من می گیرم .یه روز از عشق تو مولا میمیرم(قربون کبوترای حرمش ۲)
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
اینروزا عجیب دلم بچگی می خواهد !!! خسته ام یک قلم لطفا...
می خواهم خودم را خط خطی کنم...
برچسبها: [ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:رحلت امام خمینی,14 خرداد,یاد امام و شهدا,متن کامل نوحه حدادیان,کتابخانه مسروری,, ] [ 13:19 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
|
|