کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
وقتی که من بچه بودم پرواز یک بادبادک وقتی که من بچه بودم خوبی زنی بود وقتی که من بچه بودم آب و زمین و هوا بیشتر بود وقتی که من بچه بودم لذت خطی بود
می شد ببینی وقتی که من بچه بودم
وقتی که من بچه بودم مردم نبودند
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که، پدر تنها قهرمان بود عشق تنها در آغوش مادر خلاصه می شد بالاترین نقطه زمین شانه های پدر بود بدترین دشمنانم ،خواهر و برادرهای خودم بودند تنها دردم، زانوهای زخمی ام بودند تنها چیزی که می شکست، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ تا فردا بود
برچسبها: [ یک شنبه 7 تير 1394برچسب:کودکی,دلتنگی,زمان های قدیم,سخنان حسین پناهی,مرحوم پناهی,کتابخانه مسروری,اشعارزیبا,, ] [ 11:6 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
برچسبها: [ پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:حسین پناهی,کودکی,زخم دل,شاعران ایرانی,کارگرادان ایرانی,بازیگرایرانی,مطالب زیبا,سخنان پرمغز,کتابخانه مسروری,, ] [ 17:30 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
کودکی ام را دوست داشتم. روزهایی که به جای دلم سر زانوهایم زخم بود..!(زنده یاد حسین پناهی) روحش شاد...
برچسبها: |
|